سفارش تبلیغ
صبا ویژن

***به اسبفروشان (اشوشان) خوش آمدید***
لینک دوستان
لینک های مفید
حمایت میکنیم

قرآن کریم با قرآن مجید از نظر محتوا و مطلب فرقی ندارد، بلکه این دو واژه بیانگر دو صفت و ویژگی کتاب خدا یعنی قرآن است.

صفت کریم بیانگر آن است که قرآن عزیز و گرامی است، چون سخن خدا است که بر پیامبر(ص) وحی شده است. برخی گفته‌اند کریم است، چون عطا و بخشش آن زیاد است. قرآن به صفت کریم نامیده شده، چون دلایلی را که به حق می‌رساند، به خوبی ارائه کرده است. برخی گفته‌اند کریم اسم جامع و شامل است برای هر چیز که مورد ستایش قرار می‌گیرد و قرآن به خاطر پدیده‌های مورد ستایشی که در آن قرار دارد (مانند هدایت و نور و بیان و حکمت) کریم نامیده شد، چون فقیه از آن یاد می‌گیرد و به وسیلة آن استدلال می‌کند؛ نیز حکیم از آن کمک می‌گیرد و با آن احتجاج می‌کند و برهان اقامه می‌نماید؛ جنان که ادیب از آن بهره می‌گیرد و به وسیله آن تقویت می‌شود، پس هر دانشمندی، ریشه و اصل علم خود را از آن می‌گیرد. جهات دیگری نیز در علت این نام‌گذاری گفته‌اند که در تفاسیر ذکر شده است.(1)

و صفت مجید بیانگر یکی دیگر از ویژگی های کلام خدا و قرآن است، و آن اینکه این کتاب مجد و عظمتی به انسان می‌بخشد که هیچ کتابی دیگری نمی‌بخشد، زیرا کلام خدایی است که بالاتر از او چیزی نیست؛ نیز کتابی است که باطل در آن راه ندارد و دست تحریف بدان نرسیده، همچنین زیاده و کاستی در آن راه نیافته است. این کتاب مرجع نهایی برای تمام حقایق در تمام شرایط و زمان‌هاست.(2)

قرآن، مجید است، یعنی در بخشیدن خیر و خوبی کریم است. معانی بلند و دلیل های ارزشمند به انسان می‌دهد و تمام آن حکمت است، زیرا گفته شد: حکمت سه قسم بیشتر نیست:

1ـ دستور عمل برای مواردی است که انسان می‌ترسد و از آن می‌هراسد؛

2ـ مواعظی است که دل را برای عمل به حق نرم می‌کند.

3ـ حجت و برهانی است که تشخیص حق و باطل را د امور دین و دنیا ممکن و آسان می‌سازد. همه اینها در قرآن جمع است(3) و در هیچ کتابی بسان آن یافت نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ لباب التأویل فی معانی التنزیل، علاءالدین علی بن محمد بن ابراهیم، ج 4، ص 242.

2ـ تفسیر ثعلبی، ج9، ص 219.

3ـ التبیان فی تفسیر القرآن، الشیخ الطوسی، ج 10، ص 322.

 

منبع شهر سوال


[ یکشنبه 90/2/4 ] [ 8:13 صبح ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

شیعه امامیه همواره در اصول و فروع دین، به عترت پاک رسول خدا وابسته بوده و هرگز در طول تاریخ از آنان جدا نشده است، و در تمام امور دین جز به ائمه اهلبیت "ع" اعتماد نکرده است. شیعیان اهل بیت عصمت از زمان امام علی"ع" تاکنون، همواره بر روش و سیره و تعالیم ائمه "ع" که همان سیره و سنت نبیّ مکرّم اسلام است، مقید و ملزم بوده اند. (1)

بنابراین در اصول و فروع دین، شیعه به آن اصولی عمل می کند که ائمه آل محمد "ص" بر آن بوده اند، ‌و این از امتیازات شیعه امامیه نسبت به سایر فِرَق اسلامی است که حقایق و معارف دینی خود را از طریق معصومین دریافت کرده که عاری از هرگونه تحریف و بدعتهای سلیقه ای و انحرافی است. بنابراین آداب اقامة نماز در میان شیعه همان است که از طریق ائمه معصومین وارد گردیده که در اصل همان دستور رسول خدا در این باره است.

در مذهب اهل سنت، خلفای راشدین ـ ابوبکر، عمر، عثمان ـ به لحاظ ضعف علمی در تمام زمینه ها و نیز به لحاظ اجتهاد به مصلحت و نه به حقیقت و واقعیت دین و در نظر داشتن حبّ و بغضهای قومی و سیاسی در بیان و اجرای احکام دین، دچار انحراف از قرآن و سنت و روش رسول خدا "ص" گردیدند، در نتیجه بدعتهایی را در دین خدا وارد کردند که مخالف نص صریح قرآن و سنت نبوی بود. از این رو هم خودگمراه گردیدند و هم پیروان آنان اسیر این گمراهی شدند. شدت این بدعتهای انحرافی در زمان عمر، خلیفه دوم، به اوج خود می رسد. (2)
از جمله این بدعتها، تغییر در آداب وضو و نحوة اقامة نماز و تغییر جمله ای از جملات اذان بود که همه نتیجه اجتهادهای ناصواب عمر است.

نقل گردیده که در زمان خلافت عمر، جمعی از اُسرای ایرانی را به نزد او آوردند. این گروه به منظور رعایت ادب نزد خلیفه، دستها را روی سینه بر هم گذاشته بودند. عمر از آنان پرسید چرا اینگونه ایستاده اید؟ آنان پاسخ دادند رسم ما آن است که در نزد بزرگان برای رعایت ادب و نشان دادن تواضع خویش، این چنین بایستیم. عمر این مرام را پسندید، و از آن پس دستور داد برای رعایت ادب و تواضع به درگاه الهی دستها را بر هم گذاشته و نماز را اقامه کنند، و این خلاف سنت و دستور رسول خدا "ص" بود. (3)

منابع و مآخذ:
1. رهبری امام علی از دیدگاه قرآن، نامه صد و دهم، سید شرف الدین
2. مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی، ص 55 الی 60 3. سیدمحسن حکیم , مستمسک العروة الوثقی , ج 6 ص 531


منبع شهر سوال


[ یکشنبه 90/2/4 ] [ 8:12 صبح ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

 

افضل تعقیبات نماز، تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها است، و شایسته است که بعد از نمازهای واجب و موارد دیگری چون وقت خواب و ابتدای زیارت بزرگان و پیشوایان دین بر آن مداومت شود.

امام باقر علیه السلام می فرمایند: خداوند از حیث حمد و ستایش عبادت نشد که برتر و افضل از تسبیح فاطمه سلام الله علیها باشد، و اگر چیزی با فضیلت تر از آن بود هر آینه رسول خدا صلی الله علیه و آله آن چیز را به حضرت فاطمه سلام الله علیها می بخشید .


تسبیح عبادتى برگزیده است که هر کس در سیر معنوى خویش به قدر طاقت و معرفتش از آن بهره مى‏گیرد و ائمه؛ قبل از خلقت عالم مادى، به تسبیح ذات اقدس حق مشغول بودند .

 

هدیه ای آسمانی از جانب پدر

در آن هنگام فاطمه علیهاالسلام از سختى کارهاى خانه در زحمت‏بود .امیرمؤمنان علیه السلام آنگاه که چنین دید به فاطمه توصیه کرد، نزد پدر برود و خدمتکارى درخواست کند تا در امور منزل یار و همکارش باشد. 2

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 12:21 عصر ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

امام صادق ـ علیه السّلام ـ هر شب برای فرزندش و در هر روز برای پدر و مادر خود دو رکعت نماز می گزارد، در رکعت اول سوره ی قدر و در رکعت دوم سوره ی کوثر می خواندند.[1]
نماز وحشت 
مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند، در دو رکعت اول سوره ی حمد و آیه الکرسی، و رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره ی قدر بخواند، و بعد از سلام نماز بگوید: 
«اللهم صل علی محمد وآل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان » و به جای این کلمه اسم میّت را بگوید. 
برادر وخواهر! نماز وحشت هدیه ای است از شما به کسی که از دنیا رفته است، این نماز را برای آشنایان بخوانید تا دیگرا ن هم برای شما بخوانند.[2]
نماز شب اول قبر (وحشت) 
و سید بن طاوس از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت کرده که فرمود: نمی گذرد بر میّت ساعتی سخت تر از شب اول قبر، پس رحم نمایید مردگان خود را به صدقه، و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی، پس یکی از شما دو رکعت نماز بخواند و در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره ی توحید دو مرتبه، و در رکعت دوم حمد یک مرتبه و سوره ی تکاثر ده مرتبه، و سلام دهد و بگوید: 
« اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر ذلک المیت فلان بن فلان ». 
پس حق تعالی می فرستد همان ساعت هزار ملک به سوی قبر آن میت با هر ملکی جامه ای و حلّه ای ، و تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز نفع صور عطا کند به نماز کننده به عدد آنچه آفتاب بر آن طلوع می کند حسنات، و بالا برده می شود برای او چهل درجه.[3]


[1] . مفاتیح الجنان، ص 396. 
[2] . کافی، ج 3، ص 285. 
[3] . سفینه البحار، ج 2، ص 47.


fdd6d59240af680d4b38d3ea8b85ba29.gif


[ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 12:16 عصر ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

 

14852331249788601182224132116248398.jpg

انواع دعا براى ظهور که سبب یارى حضرت مى شود

اوّل : در دعاى معصومین (علیهم السلام)که براى تعجیل فرج نموده اند ; آمین بگوید ، به این نحو که از خداوند تعجیل در استجابت آن دعاها را طلب کند ; که خداوند متعال در ظاهر کردن اثر آن دعاها ; تعجیل فرماید ، و معناى آمین هم همین مضمون است .

و در حدیث وارد شده است که : « آمین گوینده با دعا کننده شریک است »( [1] ) و واضح است که شرکت با چنان دعاهاى جلیله اولیاء الله اگر براى کسى میسّر شود و توفیقش را پیدا نماید ; مشمول ( فَذلِکَ فَضْلُ الله یُؤتیهِ مَنْ یَشاء ).( [2] ) خواهد بود .

دوّم : از مؤمنین استدعا کند که این دعا را بنمایند ، و به هر وجه که بتواند آنها را تشویق و ترغیب نماید ، و هر کس بوسیله این تشویق دعا کند مثل آن است که خود او دعا کرده است ، بواسطه آنکه در بعضى از اخبار است که :

« هر گاه کسى سنّتى و عمل خیرى را انجام دهد تا آنکه در ما بین بندگان جارى گردد پس ما دامى که این سنّت و عمل خیر باقى است هر کس به آن عمل نماید مثل ثواب عمل کننده براى آن شخص جارى کننده نوشته مى شود ، خواه زنده باشد یا مرده ، بدون آنکه از ثواب آن عمل کننده چیزى کم شود ».( [3] )

و واضح است که این دعا از بهترین اقسام صدقات جاریه است .

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 12:8 عصر ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]



http://www.mohebimath.ir/images/kanoonqom-10031.jpg

و اما اینکه این نام شریف بر سر هر سوره تکرار شده ، نخست باید دانست که خداى سبحان کلمه (سوره ) را در کلام مجیدش چند جا آورده ، از آن جمله فرموده : (فاتوا بسورة مثله )، و فرموده : (فاتوا بعشر سور مثله مفتریات ) و فرموده : (اذا انزلت سورة )، و فرموده : (سورة انزلناها و فرضناها). از این آیات مى فهمیم که هر یک از این سوره ها طائفه اى از کلام خدا است ، که براى خود و جداگانه ، وحدتى دارند، نوعى از وحدت ، که نه در میان ابعاض یک سوره هست ، و نه میان سوره اى و سوره اى دیگر.



و نیز از اینجا مى فهمیم که اغراض و مقاصدى که از هر سوره بدست مى آید مختلف است ، و هر سوره اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ایفاء مى کند، غرضى را که تا سوره تمام نشود آن غرض نیز تمام نمى شود، و بنا بر این جمله (بسم الله ) در هر یک از سوره ها راجع به آن غرض واحدى است که در خصوص آن سوره تعقیب شده است .


پس بسم الله در سوره حمد راجع به غرضى است که در خصوص این سوره هست و آن معنائى که از خصوص این سوره بدست مى آید، و از ریخت این سوره برمى آید حمد خدا است ، اما نه تنها بزبان ، بلکه باظهار عبودیت ، و نشان دادن عبادت و کمک خواهى و در خواست هدایت است ، پس کلامى است که خدا به نیابت از طرف بندگان خود گفته ، تا ادب در مقام اظهار عبودیت را به بندگان خود بیاموزد.

و اظهار عبودیت از بنده خدا همان عملى است که مى کند، و قبل از انجامش بسم الله مى گوید، و امر ذى بال و مهم همین کارى است که اقدام بر آن کرده ، پس ابتدا به نام خداى سبحان هم راجع به او است ، و معنایش این است :

 خدایا من به نام تو عبودیت را براى تو آغاز مى کنم ، پس باید گفت : متعلق باء در بسم الله سوره حمد ابتداء است ، در حقیقت مى خواهیم اخلاص در مقام عبودیت ، و گفتگوى با خدا را به حد کمال برسانیم ، و بگوئیم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى کنم ، تا این عملم نشانه و مارک تو را داشته باشد، و خالص براى تو باشد، ممکن هم هست همانطور که قبلا گفتیم متعلق آن فعل (ابتداء) باشد، و معنایش این باشد که خدایا من خواندن سوره و یا قرآن را با نام تو آغاز مى کنم ، بعضى هم گفته اند: (باء) استعانت است ، و لکن معنى ابتداء مناسب تر است ، براى اینکه در خود سوره ، مسئله استعانت صریحا آمده ، و فرمود: (ایاک نستعین )، دیگر حاجت به آن نبود که در بسم الله نیز آن را بیاورد .


منبع کلوب


[ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 12:5 عصر ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

 

اسم مبارک
اسم مبارک "الله" چهار حرف است هرگاه همزه را انداختی می ماند "لِله" که اشاره است به "ولله کل شی" یعنی همه چیز از اوست و اگر لام را انداختی و الف را گذاردی "اله" می شود که اشاره دارد به "و هو اله کل شی" هر چیزی به او موجود است و اگر لام و الف را انداختی "لهُ" می شود، "و له کل شی" بازگشت هر چیزی به سوی اوست. و اگر لام از کلمه "لهُ" انداخته شود، "هُ" باقی می ماند "هو" لفظی است که دلالت دارد بر سرچشمه عزت حضرت احدیت و لفظ "هو" مرکب است از دو حرف "هاء" و "واو". لفظ هاء، اصل است نسبت به واو، چون واو از اشباع ضمه هاء پیدا شده، پس در واقع "هو" یک حرف است و دلالت دارد بر وحدت حضرت احدیت.

 


[ یکشنبه 90/1/21 ] [ 4:39 عصر ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

آثار گناه

 

یکی از قوانین عامّ عالم طبیعت قانون علّت و معلول یا اثر و مؤثر و یا به عبارت دیگر قانون کُنش و واکُنش است. و این قانون به معنای این است که هر پدیده‌ای در عالم علّتی دارد و امکان ندارد چیزی بدون علّت و بدون مأثر آفریده شده باشد و تمام اتّفاقاتی که در جهان افتاده و می‌افتد از قانون فوق مستثنی نیست و آثار معاصی و توبه هم در حیطه این قانون طبیعی قرار می‌گیرد. یعنی توبه و معصیت هم باید آثار و تبعاتی داشته باشد و این آثار گاهی در دنیا ظاهر می‌شود و گاهی در آخرت.


معنای لغوی و اصطلاحی گناه و معصیت

گناه در لغت به معنای خطا، جرم، غلط، جفا و ظلم آمده است. 1 و معصیت به معنای گناه کردن و نافرمانی آمده است.2

 

آثار گناه و معصیت

گناه و معصیت اثرات زیانباری بر روح و روان و زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:

1.تباهی دل

گناه، دل را ویران می کند، دلی که حرم و خانه خداست؛ دلی که تنها مجرای ارتباط مستقیم با حضرت حق است؛ دلی که کانون معنویت و پایگاه رشد و تقویت ایمان انسان است .

 گناه آن را نابود و قوای معنوی را تضعیف و ریشه‌های درخت ایمان را می‌سوزاند.

امام باقر ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «هیچ بنده مؤمنی نیست مگر این که در قلبش نقطه سفیدی است. پس هر گاه گناهی را مرتکب شود، نقطه سیاهی در قلبش نمودار می‌گردد و باعث تباهی دل می شود»3

 2. زایل کننده ایمان

گناه اعمال انسان را نابود می‌کند و عاقبت او را گرفتار قهر آتش می‌سازد. ملا احمد نراقی می‌فرماید: «معاصی و گناهان منجر به سلب ایمان و سوء خاتمه و آن نیز سبب خلود در آتش می‌گردد. نسبت معاصی و گناهان به ایمان، مثل نسبت غذاهای مسموم و مضر و یا طعام های زهر آلود است به بدن انسان... آثار معاصی اندک اندک در نفس بر روی هم می‌نشیند، تا مزاج نفس را فاسد گردانند و اهل ایمان را زایل سازند و روح را به هلاکت اندازند».4

امام باقر ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: « هیچ بنده مؤمنی نیست مگر این که در قلبش نقطه سفیدی است. پس هر گاه گناهی را مرتکب شود، نقطه سیاهی در قلبش نمودار می‌گردد و باعث تباهی دل می شود»
آزار گری : گناه متجاوز یا قربانی؟

3. محرومیت شدن از رزق و روزی

یکی از مضرات گناه و آثار آن، حبس کردن و محروم کردن انسان از روزی خداوند است. گناهان در زندگی ما انسانها اثرات منفی زیادی به جای می‌گذارد. بسیارند کسانی که برای زیاد کردن روزی و به دست آوردن پول و ثروت به گناه آلوده می‌شوند و یا کسب و کارشان را آمیخته به گناه و حرام می‌کنند و در آخر الامر به فقر مبتلا می‌شوند.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: « انّ الرجل لیذنب الذنب فیدرأ عنه الرزق؛ همانا به درستی که انسان گناهی را که مرتکب می‌شود با آن گناه رزق و روزی از او دفع می‌گردد».5

 4. محروم شدن از نماز شب

یکی دیگر از آثار گناه و زیان های آن، محروم شدن از نماز شب است. نماز شب با آن همه فضیلتش، از کف می‌رود. گناهان مانع انجام این عبادت می‌شوند.

پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «انّ العبد لیذنب الذنب فیمنع به من قیام اللیل؛ هر گاه بنده گناهی را مرتکب شود، به خاطر آن گناه از نماز شب محروم می‌شود.»6

 5. سلب لذت عبادت

یکی از زیان های دیگر گناه، این است که از لذت مناجات با خداوند،‌ انسان محروم می‌شود. محروم شدن از مناجات خداوند، تنها بلایی است که خداوند به واسطه گناهان دامنگیر انسان می‌کند. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در مناجاتش می‌فرماید: «اللهم احملنا فی سفن نجاتک و متعنا بلذیذ مناجاتک؛ خداوندا ما را در کشتیهای نجاتت حمل کن و از لذّت مناجاتت ما را بهره‌مند فرما».

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:  « انّ ادنی ما اصنع بالعبد اذا آثر شهوته علی طاعتی ان احرمه لذیذ مناجاتی؛ هر بنده‌ای که خواهش نفس خود را بر طاعت من اختیار نمود کمترین کاری که درباره او انجام دهم، این است که او را از لذّت مناجاتم محروم می‌سازم.»7

 نتیجه گیری :

خلاصه این که باید مواظب بود و با انجام معصیت دنیا و آخرت خود را تباه و نابود نساخت و باعث هلاکت و ذلّت خود نگردید.

 

منبع کلوب


[ یکشنبه 90/1/21 ] [ 4:29 عصر ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]


نشانه هاى ظهور امام زمان (ع) چیست؟
وقت ظهور آن حضرت معلوم نیست ، و حتى مطابق روایات کسانى که وقت ظهور را تعیین کنند، دروغگو شمرده شده اند. ولى نشانه هایى به عنوان علائم در روایات بسیار آمده که مربوط به مدت اندکى قبل از ظهور و مربوط به آستانه و آغاز ظهور است ، این نشانه ها بسیار زیادند که معروفترین و جامعترین آنها این است که هرج و مرج در همه چیز دنیا مشهود مى گردد. 
سراسر جهان پر از ظلم و جور و فساد گردد چنانکه در هر انقلابى معمولا، ظلم و فساد قبل از آن ، باعث انقلاب مى گردد، این موضوع در ضمن یک روایت جامع بطور مشروح بیان شده و امام صادق علیه السلام آن را در 119 ماده بیان کرده است و اینک ترجمه روایت : حضرت امام صادق علیه السلام به یکى از یارانش فرمود:
1- هرگاه دیدى : حق بمیرد و طرفدارنش نابود شوند.
2- و دیدى که : ظلم همه جا را گرفته .
3- و دیدى که : قرآن فرسوده شده و درست معنى نمى شود.
4- و دیدى که : دین همچون ظرف تو خالى ، و بى محتوا شده است .
5- و دیدى که : طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شده اند.
6- و دیدى که : کارهاى بد آشکار شده و از آن نهى نمى شود و بدکاران بازخواست نمى شوند.
7- و دیدى که : چنان فسق و فجور آشکار شده که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفاء مى کنند.
8- و دیدى که : افراد با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نمى پذیرند.
9- و دیدى که : شخص بدکار، دروغ گوید، و کسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى کند.
10- و دیدى بچه ها، بزرگان را تحقیر کنند.
11- و دیدى که : قطع پیوند خویشاوندى شود.
12- و دیدى که : بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.
13- و دیدى نوجوانان پسر، همان کنند که زنان مى کنند.
14- و دیدى که : زنان با زنان ازدواج نمایند.
15- و دیدى که : مداحى دروغین از اشخاص ، زیاد شود.
16- و دیدى که : انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف مى کنند و کسى مانع نمى شود.
17- و دیدى که : افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مؤ منین ، به خدا پناه مى برند.
18- و دیدى که : همسایه به همسایه خود اذیت مى کند و از آن جلوگیرى نمى شود.
19- و دیدى که : کافر به خاطر سختى مؤ من ، شاد است .
20- و دیدى که : شراب را آشکارا مى آشامند و براى نوشیدن آن کنار هم مى نشینند و از خداوند متعال نمى ترسند.
21- و دیدى : کسى که امر به معروف مى کند خوار و ذلیل است .
22و23- و دیدى آدم بدکار در آنچه آن را خدا دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است .
24- و دیدى راه نیک بسته و راه بد باز است .
25- و دیدى خانه کعبه تعطیل شده ، و به تعطیلى آن استوار داده مى شود.
26- و دیدى که : انسان به زبان مى گوید ولى عمل نمى کند.
27- و دیدى که : مردان از مردان و زنان از زنان لذت مى برند، (یا مردان خود را براى مردان ، و زنان خود را زنان فربه مى کنند). 28- و دیدى که : زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن از راه زنا تاءمین مى شود.
29- و دیدى که : زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع ) تشکیل مى دهند.
30- و دیدى که : در میان فرزندان ((عباس ))، کارهاى زنانگى به وجود آید.
31- و دیدى که : زن براى زنا با مردان ، با شوهر خود همکارى کمک مى کنند.
32- و دیدى که : بیشترین مردم و بهترین خانه ها که زنان را بر بدکارى کمک مى کنند.
33- و دیدى که : مؤ من ، خوار و ذلیل شمرده شود.
34-و دیدى که : بدعت و زنا آشکار شود.
35- و دیدى مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند.
36- و دیدى که : حلال ، حرام شود و حرام ، حلال گردد.
37- و دیدى که : دین براساس میل اشخاص معنى شود و کتاب خدا و احکامش تعطیل گردد.
38- و دیدى که : جرئت بر گناه آشکار شود، و دیگر کسى براى انجام آن منتظر تاریکى شب نگردد.
39- و دیدى مؤ من نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش .
40- و دیدى که : ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد.
41- و دیدى که : سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند.
42- و دیدى که : والیان در قضاوت رشوه بگیرند.
43- و دیدى که : پستهاى مهم والیان براساس مزایده است نه براساس ‍شایستگى .
44- و دیدى که : مردم را از روى تهمت و یا سوءظن بکشند.
45- و دیدى که : مرد بخاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد.
46- و دیدى که : مرد از بدکارگى همسرش نان مى خورد.
47- و دیدى که : زن بر شوهر نیست انجام مى دهد، و به شوهرش خرجى مى دهد.
48- و دیدى که : مرد همسر و کنیزش را کرایه مى دهد و به غذاى پست (که از این راه بدست مى آورد) خشنود است .
49- و دیدى که : سوگندهاى دروغ به خدا بسیار گردد.
50- و دیدى که : آشکارا قمار بازى مى شود.
51- و دیدى که : مشروبات الکلى بطور آشکار بدون مانع خرید و فروش ‍مى شود. 
52- و دیدى که : زنان مسلمان خود را به کافر مى بخشند. 
53- و دیدى که : کارهاى زشت آشکار شده و هر کس از کنار آن مى گذرد مانع آن نمى شود. 
54- و دیدى که : مردم محترم ، توسط کسى که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند. 
55- و دیدى که : نزدیکترین مردم به فرمانداران آنانى هستند که به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت علیهم السلام ستایش شوند.
56- و دیدى که : هر کس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و شهادتش ‍را قبول نمى کنند.
57- و دیدى که : در گفتن سخن باطل و دروغ ، با همدیگر رقابت کنند.
58- و دیدى که : شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولى شنیدن باطل برایشان آسان است .
59- و دیدى که : همسایه از ترس زبان بد همسایه ، او را احترام مى کند.
60- و دیدى که : حدود الهى تعطیل شود و طبق هوى و هوس عمل شود.
61- و دیدى که : مسجدها طلاکارى (زینت داده ) شود.
62- و دیدى که : راستگوترین مردم نزد آنها مفتریان دروغگو است .
63- و دیدى که : بدکارى آشکار شده و براى سخن چینى کوشش مى شود.
64- و دیدى که : ستم و تجاوز شایع شده .
65- و دیدى که : غیبت ، سخن خوش آنها گردد، و بعضى بعض دیگر را به آن بشارت دهند.
66- و دیدى که : حج و جهاد براى خدا نیست .
67- و دیدى که : سلطان به خاطر کافر، شخص مؤ من را خوار کند.
68- و دیدى که : خرابى بیشتر از آبادى است .
69- و دیدى که : معاش انسان از کم فروشى بدست مى آید.
70- و دیدى که : خونریزى آسان گردد.
71- و دیدى که : مرد بخاطر دنیایش ریاست مى کند.
72- و دیدى که : نماز را سبک شمارند.
73- و دیدى که : انسان ثروت زیادى جمع کرده ولى از آغاز آن تا آخر زکاتش ‍را نداده است .
74- و دیدى که : قبر مرده ها را بشکافند و آنها را اذیت کنند.
75- و دیدى که : هرج و مرج بسیار است 
76- و دیدى که : مرد روز خود را مستى به شب مى رساند و شب خود را نیز به همین منوال به صبح برساند و هیچ اهمیتى به برنامه مردم ندهد.
77- و دیدى که : با حیوانات آمیزش مى شود.
78- و دیدى که : مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزدیده اند).
79- و دیدى که : حیوانات همدیگر را بدرند.
80- و دیدى که : دلهاى مردم ، سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است .
81- و دیدى که : بر سر کسبهاى حرام آشکارا، رقابت کنند.
82- و دیدى که : نماز خوان براى خودنمائى نماز مى خواند.
83- و دیدى که : فقیه براى دین ، فقه نمى آموزد و طالب حرام ، ستایش و احترام مى گردد.
84- و دیدى که : مردم در اطراف قدرتمندانند.
85- و دیدى که : طالب حلال ، مذمت و سرزنش مى شود و طالب حرام ستایش و احترام مى گردد.
86- و دیدى که : در مکه و مدینه کارهائى مى کنند که خدا دوست ندارد و کسى از آن جلوگیرى نمى کند، و هیچ کس بین آنها و کارهاى بدشان مانع نمى شود.
87- و دیدى که : آلات موسیقى و لهو در مدینه و مکه آشکار گردد.
88- و دیدى که : مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهى از منکر کند ولى دیگران او را از این کار بر حذر مى دارند.
89- و دیدى که : مردم به همدیگر نگاه مى کنند، (به اصطلاح چشم و هم چشمى مى کنند) و از مردم بدکار پیروى نمایند.
90- و دیدى که : راه نیک خالى و راه رونده ندارد.
91- و دیدى که : مرده را مسخره کنند و کسى براى او اندوهگین نشود.
92- و دیدى که : سال به سال بدعت و بدیها بیشتر شود.
93- و دیدى که : مردم و جمعیتها جز از سرمایه داران پیروى نکنند.
94- و دیدى که : به فقیر چیزى دهند که برایش بخندند ولى در راه غیر خدا ترحم کنند.
95- و دیدى که : علائم آسمانى آشکار شود و کسى از آن نگران نشود.
96- و دیدى که : مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسى بجا مى آورند و کسى از ترس مردم از آن جلوگیرى نمى کند.
97- و دیدى که : انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند ولى در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد.
98- و دیدى که : عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترامى براى آنها قائل نیستند، بلکه نزد فرزند از همه بدترند.
99- و دیدى که : زنها بر مسند حکومت بنشینند، و هیچ کارى جز خواسته آنها پیش نرود.
100- و دیدى که : پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد.
101- و دیدى که : اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدکارى ، کم فروشى ، و زشتى انجام نداده ، ناراحت است .
102- و دیدى که : قدرتمندان ، غذاى عمومى مردم را احتکار کنند.
103- و دیدى که : اموال حق خویشان پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم (خمس ) در راه باطل تقسیم گردد، و با آن قماربازى و شرابخوارى شود.
104- و دیدى که : به وسیله شراب ، بیمار را مداوا کنند، و براى بهبودى بیمار آن را تجویز نمایند.
105 و دیدى که : مردم در مورد امر به معروف و نهى از منکر و ترک دین بى تفاوت و یکسانند.
106- و دیدى که : سر و صداى منافقان بر پا است ولى سر و صداى حق طلبان خاموش است .
107- و دیدى که : براى اذن و نماز مزد مى گیرند.
108- و دیدى که : مسجدها پر است از کسانى که از خدا نترسند و غیبت هم نمایند.
109- و دیدى که : شرابخوار مست ، پیش نماز مردم شود.
110- و دیدى که : خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند.
111-و دیدى که : قاضیان برخلاف دستور خداوند قضاوت کنند.
112- و دیدى که : استانداران از روى طمع ، خائنان را امین خود قرار دهند.
113- و دیدى که : فرمانروایان ، میراث (مستضعفان ) را در اختیار بدکاران از خدا بى خبر قرار دهند.
114- و دیدى که : بر روى منبرها از پرهیزکارى سخن مى گویند ولى گویندگان آن پرهیزکار نیستند.
115- و دیدى که : صدقه را با وساطت دیگران بدون رضاى خدا و بخاطر درخواست مردم بدهند.
116- وقتى که دیدى : وقت (اول ) نمازها را سبک بشمارند.
117- و دیدى که : هم و هدف مردم ، شکم و شهوتشان است .
118- و دیدى که : دنیا به آنها روى کرده .
119- و دیدى که : نشانه هاى برجسته حق ، ویران شده است ، در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد... البته باید توجه داشت ، که این نشانه ها هم اکنون در دنیاى غرب ، در اروپا و آمریکا و حتى بعضى از کشورهاى آفریقا و آسیا وجود دارد، شکر خدا را که به برکت انقلاب اسلامى در ایران ، از بسیارى از این گناهان جلوگیرى شده و مى رود که از همه جلوگیرى شود و زمینه سازى براى ظهور امام قائم (عج ) گردد. 
* ارسال مقاله توسط مدیریت کلوب باران ( حمید دیبا )



[ یکشنبه 90/1/7 ] [ 11:21 صبح ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]

 

لاحول ولا قوة الا بالله

اذکاری که توصیه شده‌اند، علاوه بر آن که باعث غفلت‌زدایى از انسان مى‌شوند، معارف الهى را نیز آموزش مى‌دهند و ره‌توشه معرفتى مسافران به سوى خدا را فراهم مى‌کنند، چنانکه ذکر شریف «لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم» که از گنجینه‌هاى آسمانی می‌باشد:

«قال الله تعالى لنبیه صلى الله علیه و آله و سلم فی لیلة المعراج: اعطیتک کلمتین من خزائن عرشی لا حول و لا قوة الا بالله و لا منجا منک الا الیک(1) معناى بلند و فواید فراوانى دارد.

امام باقر(سلام الله علیه) در تفسیر این ذکر فرمودند: آنجا که قدرتى را به جا صرف کرده و خدا را اطاعت کرده‌اید، این قدرت بر اطاعت، از ناحیه خداست و آنجا که معصیت نکرده‌اید، در حقیقت، عنایت الهى بین شما و آن معصیت حائل شده است. پس لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم یعنى: لا حول لنا عن معصیة الله الا بعون الله و لا قوة لنا على طاعة الله الا بتوفیق الله عزوجل.(2)

 گاهى انسان را به گناه دعوت مى‌کنند، اما مانعى در مسیرش پدید مى‌آید. او نمى‌داند راهى که به آن دعوت شده است، راه گناه است و یا نمى‌داند چرا راه‌بندان شد، اما بعد مى‌فهمد او را به مجلس گناه دعوت کرده بودند و این راه‌بندان، همان حول الهى بود که بین او و گناه حائل شد. این که ما در نماز مى‌گوییم: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» به این معنا نیست که فقط در حال نماز که برمى‌خیزیم و می‌نشینیم، بقوة الله است؛ بلکه به این معناست که همه حرکات و سکنات ما، در نماز و در غیر نماز به قوت الهى است.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) این ذکر شریف را ذکر فرشتگان حامل عرش معرفى کرده است: تسبیح حملة العرش(3) و در برخى روایات تفسیرى آمده است که فرشتگان حامل عرش نیز که ذات اقدس خداوند از آنان به الذین یحملون العرش(4) یاد مى‌کند، هنگامى که حمل عرش الهى، یعنى مقام فرمانروایى خدا، برایشان دشوار بود ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم» را به آنان آموختند: "اعلمکم کلمات تقولونها یخف بها علیکم. قالوا: و ما هی؟ قال: تقولون: بسم الله الرحمن الرحیم ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم و صلى الله على محمد و آله الطیبین فقالوها فحملوه.(5)

پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) در روایتى درباره آداب و اذکار بیرون آمدن از خانه چنین فرمودند: کسى که هنگام خروج از منزل بگوید بسم الله الرحمن الرحیم دو فرشته مى‌گویند: هدایت شدى . و اگر بگوید لا حول و لا قوة الا بالله مى گویند: حفظ شدى . و اگر بگوید توکلت على الله مى گویند: بى‌نیاز شدى.

در این هنگام شیطان مى گوید: چگونه مى توانم در بنده اى که هدایت شده ، حفظ گردیده و بى نیاز شده است ، نفوذ کنم .

شاید چنین ذکرى براى فرشتگان دفع سختی و دشواری باشد. لیکن، «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» در نماز مصداقى از آن اصل کلى است. زیرا «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»؛ یعنى، هیچ جا منع و همچنین قدرت و توانى نیست مگر به عنایت ذات اقدس خداوند و اختصاصى به نماز یا غیر نماز و نیز اختصاصى به انسان و غیر او ندارد.

در اینجا به ذکر برخی روایات در باب این ذکر عظیم می‌پردازیم:

 

تاخیر زمان مرگ

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: آن کس که هزار بار بگوید «لا حول ولا قوة الا بالله» خداى تعالى زیارت کعبه را روزى‌اش خواهد نمود و اگر مرگش نزدیک باشد، خدا آن را به تاخیر خواهد انداخت تا حج را روزى‌اش سازد.(6)

 

گنجى از بهشت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بسیار «لا حول و لا قوة الا بالله» بگویید که آن از گنج‌هاى بهشت است.(7)

 

دور شدن هفتاد بلا

راوى مى‌گوید شنیدم که امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: کسى که بگوید "لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم" خداى عزوجل به خاطر آن هفتاد نوع بلا را از او دور مى‌گرداند که کمترین آنها خفه شدن است.(8)

 

رفع درد و اندوه

از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: ذکر "لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم" گنجى از گنج‌هاى بهشت است و آن باعث شفا یافتن از نود و نه درد است که آسان‌ترین آنها اندوه است.(9)

 

داروى نود و نه بیمارى

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: گفتن ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم» دارویى است که نود و نه بیمارى را بهبود مى‌بخشد که آسان‌ترین آنها اندوه است و معناى این کلمه چنین است هیچ حرکت و نیرویى جز به سبب و خواست خدا پدید نیامد.(10)

 

رفع شدن بلایا

از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده که فرمود: هر گاه نماز صبح و مغرب را خواندى، هفت بار بگو: "بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم" زیرا هر کس آن را بگوید، به او جنون و جذام و برص، و هفتاد نوع از انواع بلایا نرسد.(11)

 

توصیه پیامبر به على(علیه‌السلام)

بکیر مى‌گوید: از امیرالمومنین(علیه‌السلام) شنیدم که مى‌فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: اى على! آیا به تو کلماتى نیاموزم؟ هر گاه که در سختى و بلایى در افتى، بگو بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم؛ زیرا خداوند عزوجل به وسیله آن انواع بلا را از تو دور می‌کند.(12)
امام رضا(علیه‌السلام) فرمود: هر کس پس از نماز صبح صد بار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»؛ به اسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیک‌تر شده و به راستى که در مدار اسم اعظم قرار گرفته است.

درمان بیمارى و ندارى

اسماعیل بن عبدالخالق گوید: مردى از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) مدتی بود که به خدمت ایشان نرسیده بود.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: چه چیزى باعث شد که دیر نزد ما بیایی؟ عرض کرد: بیمارى و ندارى .

پیامبر فرمود: آیا به تو دعایى یاد بدهم که خدا به وسیله آن بیمارى و ندارى را از تو رفع کند؟ عرض کرد: بله یا رسول الله .

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: بگو «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم، توکلت على الحى الذى لا یموت و الحمدلله الذى لم یتخذ(صاحبة و لا) ولدا و لم یکن له شریک فى الملک و لم یکن له ولى من الذل و کبره تکبیرا.»

آن فرد ذکر را گفت و زمانی نگذشت که نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بازگشت و عرض کرد: یا رسول الله خداوند بیمارى و ندارى را از من رفع نمود.(13)

 

صد بار بعد از نماز صبح

امام رضا(علیه‌السلام) فرمود: هر کس پس از نماز صبح صد بار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»؛ به اسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیک‌تر شده و به راستى که در مدار اسم اعظم قرار گرفته است.(14)

 سفارش حضرت على(علیه‌السلام) به کمیل

امام على(علیه‌السلام) خطاب به کمیل بن زیاد مى‌فرماید: اى کمیل! هر روز نام خدا را بر زبان جارى کن و بگو: «لا حول و لا قوة الا بالله»؛ بر خدا توکل کن، ما را یاد کن، نام ما ببر و بر ما درود فرست.

اى کمیل! به هنگام غذا نام خدایى را که با اسمش هیچ دردى زیان نرساند و نامش براى هر بدى و دردى درمان است به زبان آور.

اى کمیل! به هنگام هر سختى بگو: «لا حول و لا قوة الا بالله» تا خدا آن را کفایت کند. و به هنگام نعمت بگو: الحمدلله تا زیاد شود و چون روزى‌ات دیر رسد، استغفار کن تا خدا گشایش دهد.(15)

 

ذکر هنگام بیرون آمدن از خانه

پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) در روایتى درباره آداب و اذکار بیرون آمدن از خانه چنین فرمودند: کسى که هنگام خروج از منزل بگوید بسم الله الرحمن الرحیم دو فرشته مى‌گویند: هدایت شدى . و اگر بگوید لا حول و لا قوة الا بالله مى گویند: حفظ شدى . و اگر بگوید توکلت على الله مى گویند: بى‌نیاز شدى.

در این هنگام شیطان مى گوید: چگونه مى توانم در بنده اى که هدایت شده ، حفظ گردیده و بى نیاز شده است ، نفوذ کنم .(16)

 

توسل به امام جواد(علیه‌السلام)

براى شفا یافتن هر مریضى دو رکعت نماز حاجت و توسل به حضرت جواد الائمه(علیه‌السلام) خوانده شود و بعد 146 مرتبه بگوید: «ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله.» اگر در ساعتى که منسوب به آن حضرت است باشد، بسیار مفید و ساعت آن را هم از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص داده‌اند که مورد استجابت است.(17)

 

دورى شیطان

از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: شیطان بر دو قسم است: شیطان جنى، که با گفتن «لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» از شما دور مى‌شود.

و شیطان انسى، که با فرستادن صلوات بر محمد و آلش «اللهم صل على محمد و آل محمد» از شما دور مى‌شود. (18)

 

ذکرهاى موثر در دنیا و آخرت

امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: شخصى به نام شبیه هذلى، حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده و عرض کرد: اى پیامبر خدا! پیرمردى هستم که سنم بالا است و کارهایى مانند نماز، روزه، حج و جهاد را که قبلا انجام می‌دادم، اکنون نمى‌توانم انجام دهم. اى رسول خدا! سخنى به من بیاموز که ثواب خداوند را نصیبم سازد و بر من آسان گیر اى رسول خدا!

حضرت فرمودند: سخنت را تکرار کن و او تکرار کرد. و به همین ترتیب تا سه بار سخن خود را تکرار کرد. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمودند: اطراف تو هیچ درخت و گلى نبود، مگر این که دلشان به حالت سوخت و برایت گریه کردند.

پس از نماز صبح ده بار بگو «سبحان الله العظیم و بحمده و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»؛ (خداى بزرگ را منزه می‌دانم و به ثناى او مشغولم و هیچ توان و نیرویى جز با یارى خداى بزرگ بلند مرتبه بزرگ نیست) که همانا خداوند بزرگ با این ذکر تو را از کورى، دیوانگى، جذام، فقر و زیر آوار ماندن محفوظ مى‌دارد.


عرض کرد: اى رسول خدا،این ذکر براى دنیا بود، براى آخرت چه؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اللهم اهدنى من عندک، وافض ‍ على من فضلک وانشر على من رحمتک و انزل على من برکاتک؛ (خداوندا! مرا از جانب خود راهنمایى نما و از فضل خویش بهره‌مند ساز، از رحمت خود بر من فرو ریز و از برکات خود بر من نازل فرما.)

حضرت صادق(علیه‌السلام) فرمودند: این دستورات را گویى او با دستانش گرفت و رفت. آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بدانید که همانا اگر او در روز قیامت بیاید و این اذکار را عمدا ترک نکرده باشد، خداوند هشت در بهشت را به روى او باز مى‌کند که از هر درى که خواست وارد شود.(19)

 

برطرف شدن حاجات

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: کسى دعا مى‌کند و در پایان مى‌گوید «ماشاء الله، لاحول و لا قوة الا بالله» حاجتش برآورده شود.(20)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج90، ص 186 .

2- بحارالانوار، ج90، ص187.

3- بحارالانوار، ج90، ص191.

4- سوره غافر، آیه 7.

5- بحارالانوار، ج 55، ص33.

6- مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 396.

7- کنز العمال ، ج 1، ص 544.

8- ثواب الاعمال ، ص 349.

9- مستدرک الوسایل ، ج 1، ص 395.

10- مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 396.

11- اصول کافى ، ج 6، ص 195.

12- اصول کافى ، ج 6، ص 311.

13- اصول کافى ، ج 6، ص 249.

14- سفینة البحار، ج 1، ص 661.

15- تحف العقول ، ص 182.

16- ثواب الاعمال ، ص 349

17- داروخانه معنوى ، ص 48.

18- امید درماندگان ، ج 2، ص 223و 234.

19- ثواب الاعمال ، ص 341 و 342.

20- ثواب الاعمال ، ص 23

 

منبع کلوب

 


[ شنبه 90/1/6 ] [ 9:0 صبح ] [ اسبفروشان ] [ نظرات () ]


Weblog Theme By :: Nima Eskandari :: Www.javanskin.ir  ::  Khamenei.ir

درباره وبلاگ

پیغام مدیر : ورود شما را به این وبلاگ خوش آمد عرض می کنم . امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده ی شما قرار گیرد . نقطه نظرات خود را برای بهبود وبلاگ مطرح نمایید . متشکرم السلام علیک یااباعبدالله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا مابقیت و بقی اللیل و النهارو لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمه الله و برکاته .... .
لینک های مفیـــد
امکانات وب


بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 353535